دکتر محسن سودمند
همه ما در زندگی خود با افراد پرخاشگری مواجه شدهایم که در بیتوجهی به حقوق و خواسته دیگران، برتر دانستن خود و خودخواهی ماهر هستند. آنها رنجاندن دیگران را به عنوان روشی برای جلوگیری از رنجشِ خود مورد استفاده قرار میدهند و از طریق برچسب زدن و متهم کردن دیگران موقتا احساس برتری خود را سیراب میکنند. هرچند بهتر است به یاد داشته باشیم که همین افراد پرخاشگر بودند که در مسیر پر فراز و نشیب تکامل توانستند گونه ما را نجات دهند. آنها بودند که با شجاعت تمام در دشتها و جنگلها و کوهستانها شکار میکردند، از قبیله در مقابل تهاجم غریبهها دفاع میکردند و بقای خود و دیگران را تضمین میکردند. اما این رفتار در زندگی مدرن هم برای آنها و هم برای دیگران، تا حدی مشکلساز شده است. چرا که در زندگی مدرن، ما مدام روی مرزهای روانشناختی همدیگر راه میرویم و حتی با ورود به حریم امن و خصوصی یکدیگر حقوق اطرافیانمان را پایمال میکنیم.
استرس ناشی از این حجم از تنشهای بیشمار روزانه، باعث میشود انسان مدرن با سرخوردگی و تعارض بیشتری نسبت به نسلهای پیش از خود مواجه شود. در دنیای فعلی، ابراز احساس خشم که به صورت رفتار پرخاشگرانه نمایان میشود مورد تنبیه و تقبیح اطرافیان قرار میگیرد. زمانی ما انسانها گوسفندانِ نرِ وحشی و سرکش را میکشتیم تا دردسر خود را در اهلی کردن جامعه گوسفندان کم کنیم. حالا گویا همان رویکرد، افراد پرخاشگر مدرن را (که به نحوی ناقل ژنهای انسان ناجی هستند) قربانی میکند.
اما تحلیل روانشناسان دنیای معاصر این است که در پس مخفیکاریهای یک آدم عصبانی، فردی بسیار آسیبپذیر وجود دارد که فاقد اعتماد به نفس مناسب و توان حل مساله است. افرادی که شخصیت قدرتمندی دارند دلیلی برای خشم بیش از حد و پرخاش کلامی و فیزیکی نمیبینند، اما خودپنداره ضعیف افراد پرخاشگر معمولا با کوچکترین مسایل هم متزلزل شده و باعث میشود آنان با خشم شدید واکنش نشان دهند(خودپنداره یعنی تصویری که از خودمان در ذهن داریم). بنابراین خشم غیر از ناکامی، با احساس آسیبپذیری یا صدمه دیدن ما ارتباط دارد. با خشمگین شدن، میتوانیم ترسهای عمیق خود را از منزوی شدن، نادیده گرفته شدن و آسیب دیدن پنهان کنیم. هدف اصلی افراد پرخاشگر، برنده شدن بدون رعایت حقوق دیگران، تسلط و تنبیه دیگران است و برای رسیدن به این هدف از روشهایی چون صحبت کردن با صدای بلند و ناهنجار، طعنه یا نیش زدن دیگران و تهدید و تحقیر دیگران استفاده میکنند. فرض زیربنایی تفکر افراد پرخاشگر این است: “من شما را اذیت میکنم، قبل از این که شما فرصت اذیت کردن من را داشته باشید”. استفاده فراوان از عبارات مستبدانه(حتما، باید و …..) در دراز مدت منجر به انزوا و گوشهگیری شده و باعث گریز و بیزاری اطرافیان و اختلال در روابط بینفردی خواهد شد.کنراد لورنتس(رفتارشناس) اعتقاد دارد که ما انسانها تنها گونه جانوری هستیم که از شدت خشم و نفرت این قابلیت را داریم که همدیگر را نابود کنیم. شاید وقت آن است که با ناملایمتیهایی که تمدن به ما تحمیل کرده برخورد متفاوتی داشته باشیم و با حل و فصل تعارض اساسیمان در مورد مزایا و معایب پرخاشگری در یک فضای بیتعصب، از آشفتگیهای نظری موجود بکاهیم.
صاحب اثر: Clive Barker
