دکتر محسن سودمند
آزار جنسی کودکان بیش از همه، توسط اعضای خانواده خودِ کودک یا دوستان و بستگان خانوادگی رخ میدهد. این چنین رویدادهایی از هولناکترین اتفاقات زندگی کودکان هستند چرا که در اغلب موارد، لو دادن چنین اتفاقی برای کودک به شدت آشفتهکننده و دشوار است. مخصوصا اینکه مرتکبِ چنین عملی در اکثر موارد، کودکِ قربانی را در صورت افشای این عمل، تهدید به قتل یا آسیب رساندن به خانوادهاش نیز میکند. آزار جنسی با توجه به ماهیت و وسعت آزار و نیز سن کودک در زمان آزار، میتواند اثری ویرانساز داشته باشد. قربانیان چنین آسیبهایی، احساس ناتوانی، خشم، افسردگی و اضطراب میکنند و اکثرا تا دوران بزرگسالی در مورد این تجربه با کسی حرف نمیزنند. شخصا یکی از حوزههای اساسی که ترجیح میدهم در کلینیک به آن بپردازم احتمالِ وقوع چنین تجربیاتی(چه در کودکی و چه در بزرگسالی) است؛ چرا که، بخش مهمی از مراجعان گزارش میکنند که تا قبل از جلسات رواندرمانی در مورد این ماجرا با هیچ کس حرف نزدهاند. سرکوب کردن چنین خاطراتی در بستر زمان منجر به ایجاد چرخههای معیوبِ متعددی در بزرگسالی نیز میشود. مشکل در برقراری روابط صمیمانه، اختلال در خواب و اشتها، میلِ عجیب به انتقام و خشمهای تکانشی(انفجاری، لحظهای و گاها بیمورد)، شکایات جسمانی متعدد، حملات اضطرابی، ترسهای بیمارگون، اعتماد به نفس پایین و سردرگمی از پیامدهای آزار و سوءاستفاده جنسی میتواند باشد. اگر قربانی مونث باشد، پیامدهای بلند مدت آن بر روی افراد عبارتند از: از دست دادن اعتماد به مردان، ازدواج نکردن یا انتخابهای نامناسب در مورد ازدواج، بیبند و باری جنسی و استفاده از جنسیت به منزله تنها شیوه برقراری ارتباط با مردان، اقدام به سوءمصرف مواد و سردرگمی درباره صمیمیت و جنسیت(رایس، ۲۰۰۴). به خاطر داشته باشیم که آزار جنسی میتواند عامل سببساز برخی از شدیدترین اختلالات روانی باشد. از یاد نبریم که چنین قربانیانی به شدت احساس شرم و گناه کرده و متاسفانه خود را مقصر قلمداد میکنند. برای همین ضروری است همه ما در مورد چنین مسایلی آگاهی داشته باشیم تا بتوانیم به بهبود وضعیت قربانیان کمک کنیم.